این اولین پست من در سال ۲۰۱۲محسوب میشه. سالی که دیگه همین روزا به سر می رسه. امسال یه کمی سرم شلوغ شد. پی اچ دی رو شروع کردم تو دانمارک و توی این یک سال سرم حسابی گرم بود. البته چون پی اچ دی من بخشی از یه پروژه اروپایه سفر هم زیاد رفتم و کلی از زمانم برای همین سفرهای تحصیلی صرف شد. ولی جالب بود روی هم رفته. موضوع تحقیقاتم نسبت به کارای قبلیم جدیده برام و خوب خیلی به فناوریهای جدید مربوط می شه. راستی من هنوز توی لوند زندگی می کنم و تقریبا هر روز از لوند به کپنهاگ می رم و برمی گردم. با قطار حدود ۱ساعت راهه ولی دیگه عادت کردم و کلی از کارامو تو قطار انجام می دم. زندگی توی سوید و کار در دانمارک چالشهای خاص خودش رو داره از نظر قانونی که بالاخره براش راه حلهایی پیدا میشه مثلا بحث پرداخت مالیات و شماره ملی و داستانهای دیگه که در نوع خودش جالبه. یکی از کارهایی که در سال ۲۰۱۲ شروع کردم ورزش ماهیگیریه که علاوه بر بودن در دل طبیعت ورزش مفرح و ارامش بخشیه. بطور کلی ماهیگیری یکی از تفریحهای محبوب در کشورهای اسکاندیناوی محسوب میشه به دلیل مجاورت این کشورها با دریا و وجود دریاچه ها و رودخانه های بسیار. حالا شاید توی یکی از پستها راجع بهش بیشتر نوشتم.
زندگی در سرزمینهای شمالی
۱۳۹۱ آذر ۹, پنجشنبه
۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه
روزهای نه چندان سرد پاییزی
امسال آب و هوای سوئد هم قاطی کرده. اون از تابستون که همش بارون داشتیم و هوا گرم نشد اصلا. اینم از پاییز و زمستون که تا امروز روی برف رو ندیدیم. آخه پارسال این موقع 10 بار برف باریده بود تا الان. امسال اغلب روزها که من دمای تهران رو با لوند و حتی استکهلم مقایسه می کنم می بینم که تهران سردتره !!! البته حالا 2 ماه از زمستون سرد اینجا باقی مونده و به قولی جوجه ها رو آخر پاییز و شاید آخر زمستون باید شمرد :) یه چیز جالبی که من پریروز دیدم این بود که پشت کلیسای دمشیرکان داشتند برف خالی می کردند با کامیون. کلی تعجب کردم آخه این همه برف رو از کجا آورده بودند؟؟؟ حتما از قطب :) مونده بودم می خوان چکار کنند. دیروز که رفتم دیدم به اندازه یه باریکه برف روی زمین ریختند و یه مسیر نسبتا کوتاه اسکی درست کردند و به زحمت دارن روی اون یه تیکه برف اسکی می کنند. کلی هم با خوشحالی :) خیلی جالب بود برام آخه یه برنامه گذاشته بودند به نام جشن برف که یه کار تبلیغاتی از طرف ردبول بود بعد دیده بودند برف نیست دیگه برنامه رو کنسل نکردند و مشکل رو یه جوری حل کردند. خلاصه ما هم دیروز چشممون به برف امسل روشن شد که نمی دونم از کجا اومده بود :)
۱۳۹۰ مهر ۲۶, سهشنبه
تابستون چه زود تموم شد
تابستون توی سوئد خیلی زیبا و البته کوتاهه. مخصوصا که امسال از آگوست هوا سرد شد. الانم که به -2 می رسه بعضی شبا. البته به قول سوئدیها هوای بد وجود نداره بلکه این لباس نامناسبه که آزار دهنده است. ما هم یواش یواش داریم عادت می کنیم. البته زمستون اینجا هم زیبایی خودش رو داره و از الان حال و هوای هالووین و کریسمس و ... شروع شده. من امسال تابستون اینجا بودم یه کمی گشت زدیم توی اسکونه با بچه های با صفای ایرانی که لوند هستند و آخر تابستون هم برای دیدن کنسرت یانی یه سری به بوداپست زدیم. که البته هواش هنوز تابستونی بود بر خلاف اینجا و خیلی خوش گذشت. بوداپست شهر بسیار دیدنی هست با بناهای زیبا و البته رودخانه دانوب که شهر رو به 2 بخش تقسیم کرده و زیبایی خاصی به شهر داده. آب گرمهای خوبی هم داره. قیمتها هم خیلی از سوئد پایینتره و کلا توصیه می کنم بوداپست رو به دوستانی که می خوان 1 هفته ای رو گردش کنند. نکته جالب دیگه برام توی این سفر علاقه ایرانیها به یانی بود. ایرانیهای زیادی از سراسر اروپا برای کنسرت آمده بودند و مثلا خانواده ای که کنار خود ما بودند از ایرانهای مقیم آلمان بودند. وقتی ما به دوستان سوئدی می گفتیم می خواهیم بریم بوداپست برای کنسرت یانی می گفتند یانی کیه؟ و اصلا چرا تا بوداپست می خواهید برید برای کنسرتش خوب صبر کنید خودش یه روز میاد اینجا. و من متوجه شدم که یانی بین ایرانیها خیلی محبوبیت داره و همینطور در اروپای شرقی. شاید به خاطر نزدیکی آهنگهای یانی با موسیقی و سلیقه شرقی باشه.
۱۳۹۰ تیر ۲۳, پنجشنبه
تابستونه
بازم بعد از کلی غیبت اومدم :) بالاخره تز تموم شد و دفاع کردیم و سرم کمی خلوت تر شده. این روزا هوای لوند بسیار دل انگیز شده. روزهای طولانی که از 3 صبح شروع میشه و تا 10-11 شب ادامه داره. هرازگاهی بارون میاد و هوا کلا خنکه گرمترین زمان حدود 20 تا 25 درجه می رسه. این روزا باید از طبیعت زیبای اینجا لذت برد. تقریبا همه دوستان و همکلاسی ها به کشورشون برگشتند و همیشه خداحافظی سخته. تابستون توی سوئد هزار جور مراسم و جشن برپاست و سعی می کنند که حداکثر استفاده رو از هوای مطبوع تابستان ببرند. گرچه کلا سوئدیها خیلی فعالیت کاری شدیدی ندارند ولی در روزهای تابستانی همون فعالیت ملایم هم ملایم تر می شه و کلا فضا فضای تعطیلاته :) من هم این فرصت رو غنیمت شمردم و زبان سوئدی تمرین می کنم، ساز می زنم، گردش می رم هرازگاهی و البته یک دوره اس ای پی هم از راه دور در یکی از دانشگاه های آلمان مشغولم کرده. یکی دو هفته پیش رفته بودیم کسبرگا که stonehenge سوئد هست در کنار دریای بالتیک جای زیبایی بود و خوش گذشت. یکی دو تا عکس از این مکان زیبا براتون می ذارم که ببینید.
۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۰, شنبه
جشن بهاری والبوری در سوئد
امروز 30 آپریل روز جشن بهاری والبوریه توی سوئد. هر سال چنین روزی مردم خصوصا جوونا به دامان طبیعت میرن و رقص و پایکوبی و شادمانی می کنند. یه چیزی شبیه 13 بدر خودمونه. یکی از ویژگیهای بارز این روز نوشیدن مشروبات الکلی به میزان وافره. آخر شب هم آتشی روشن می کنند و مثل چهارشنبه سوری ما دورش جشن می گیرند. سعی می کنم براتون عکس بذارم از مراسم امروز.
۱۳۹۰ فروردین ۲۳, سهشنبه
من برگشتم
خیلی وقت بود که چیزی ننوشته بودم. این روزا درگیر داستان تز هستم. خوب بالاخره بازهم گشتم و گشتم و یه موضوع در زمینه معماری سازمانی پیدا کردم. راستش 3 بار موضوع رو عوض کردم دلم می خواست در زمینه ی دیگه ای باشه موضوع تز ولی انگار این معماری هست که منو ول نمی کنه. این روزا کلاس زبان سوئدی تموم شده. بابا و مامان اومدن پیشم. هوا گرم شده. خانمم پذیرش پی اچ دی گرفته و خلاصه خیلی حال و هوای بهتری دارم. راستش وقتی حالم گرفته است دست و دلم به نوشتن نمی ره. دوست دارم وقتی که بهتر میشه حالم بنویسم مثل الان :) سعی می کنم مناظر زیبای تابستون رو اینجا برای شما دوستان عزیزم به اشتراک بذارم
۱۳۸۹ اسفند ۲۰, جمعه
هوای حوصله ابری است
خیلی وقته که چیزی ننوشتم راستش رو بخواهید از وقتی فهمیدم فیلتر شده بلاگ اسپات توی ایران اصلا دست و دلم به نوشتتن نمی ره. نمی دونم چی بگم. محمد هم رفته دانشگاه استکهلم شاید یه کمی هم بخاطر اون دمق باشم. خلاصه که هوای حوصله ابری است. بگذریم امیدوارم درست بشه همه چیز.
اینجا هوا بازم سرد شده زمستان قصد رفتن نداره. مردم می گن معمولا اینجوری نبوده سالهای گذشته و این موقع هوا دیگه سرد نمی شده اینم قدم ماست حتما. بهر حال روزها طولانی شده و حال و هوای مردم هم بهتر از قبل شده. این روزا نزدیک عید هستش و ما ایرانیها سعی می کنیم یه جوری حال و هوای نوروز رو زنده کنیم برای خودمون. اینجا بچه ها یه جایی رو گرفتن شب عید جمع بشیم. بچه های کلاس زبان سوئدی یک مهمانی ترتیب دادند به مناسبت آغاز بهار و من تازه فهمیدم که شروع بهار در اغلب کشورها جشن گرفته میشه و مختص ما نیست. نگران بودم که عید اینجا احساس غریبگی کنیم ولی اینطور نیست هم مراسم و جشنهای بین المللی هست و هم تعطیلات بهاری دارند. خبر مهم دیگه ای که امروز شنیدم این بود که یه قانون داره تصویب می شه که بر اساس اون به دانشجویان خارجی تا 6 ماه پس از فارغ التحصیلی ویزا داده می شه که اگر می خوان بمونند در سوئد و دنبال کار بگردند. این خبر مهمیه آخه فقط 5 درصد فارغ التحصیلان خارجی می تونستن بلافاصله کار پیدا کنند و بمونند.
۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه
کار در سوئد
یادمه خیلی وقت پیش یکی از دوستان راجع به وضعیت کار در سوئد پرسیده بود الان می خوام یافته های خودم رو تا اینجا بگم در مورد کار در سوئد چون کم کم کار روی تزم دارم شروع می کنم و بحث کار جدی شده. خوب اول باید بگم که توی سوئد هم مثل بقیه جاها رکود اقتصادی اثر منفی روی وضعیت کار گذاشته. حتی برای رشته هایی مثل الکترونیک هم اوضاع کار خیلی جالب نیست. اینجا هم مثل سایر کشورها برای اینکه بتونید کار بگیرید باید اجازه اقامت داشته باشید. یا ویزای تحصیلی، یا اقامت دائم و یا ویزای کار. وقتی دانشجو باشید اجازه دارید کار کنید ولی بعد از درستون به شما فرصتی داده نمی شه که کار پیدا کنید و اگه کار پیدا نکرده باشید اونم با درآمد حداقل 13000کرون در ماه باید کشور رو ترک کنید. یه کم احمقانه است که توقع دارند اگه کسی می خواد کاری پیدا کنه همون اواخر تحصیلش موفق به اینکار بشه. یه چیز دیگه که هست اینه که اینجا برای کار کردن باید زبان سوئدی بلد باشید گرچه همه انگلیسی می دونند ولی کارا رو معمولا به کسی می دند که سوئدی بلده. پس اگه مثل من کسی مستر یک ساله می خونه باید توی یک سال هم سوئدی یاد بگیره، هم درسش رو خوب بخونه و هم موفق بشه کار پیدا کنه و این کار راحتی نیست. گرچه اصولا فشار چیز بدی نیست و معمولا آدم رومجبور می کنه زودتر پیشرفت کنه. این می تونه هم فرصت باشه و هم تهدید. اینجا بازار کار کامپیوتر بد نیست خصوصا برنامه نویسی ولی برای کارایی مثل حوزه کاری من مشاوره و تحلیل باید آدم زبان و کمی هم فرهنگ سازمانی اینجا رو بدونه پس سخت تر میشه وارد محیط کاری شد. شرکت اکسنچور و کپچمنای توی مالمو شعبه دارند و اگه سوئدی بلد باشید و سابقه خوبی هم داشته باشید می شه واردشون شد. موضوع دیگه ای که به ورود به محیط شغلی کمک می کنه موضوع پایان نامه هستش. که اگه بتونید از یه شرکت بگیرید هم یه جورایی سابقه محسوب میشه و هم فرصت اشتغال در شرکت مزبور رو ایجاد می کنه و از میانبرهای خوب محسوب میشه. اگه ویزای تحصیلی شما داره تموم میشه و دنبال کار هستید و البته امیدوار هستید که کار پیدا کنید می تونید برای گرین کارت دانمارک اپلای کنید که اگر مستر داشته باشید خیلی راحت بهتون گرین کارت می دن و با اون می تونید توی سوئد یا بقیه کشورهای عضو شینگن کار کنید. حتی می تونید از این لینک آنلاین براش اپلای کنید. یه موضوع دیگه ای هم که هست اینه که به نظر من شاید با یاد گرفتن زبان سوئدی اینجا راحت تر بشه کار پیدا کرد نسبت به بقیه کشورهای انگلیسی زبان. آخه فکرش رو بکنید تعداد رقبای انگلیسی زبان شما چند نفرند ولی اگه مثلا سوئدی بدونید چند نفر رقیب خواهید داشت برای گرفتن یه شغل؟ قطعا کمتره ولی اینا همش تحلیل و احتمال هستش و ممکنه در عمل چیزای دیگه ای برای هر کسی پیش بیاد.
۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه
سال 2011 مبارک
سلام سال 2011 رو تبریک می گم. البته دیر شده یه کمی ولی بازم هنوز نو هستش. تو این یه ماهه خیلی سرم شلوغ بود. با اینکه تعطیلات بودم ولی ذهنم درگیره کارای دانشگاه بود. خوب یه خلاصه بگم. اینجا به سال نو می گن یول به معنی تولد هستش که زمانش تقریبا همزمان با یلدای خودمونه و جالبه معنی یلدا هم روز تولده. این سوئدی وقتی از من می پرسیدند شما تو ایران کریسمس رو جشن می گیرین یا نه؟ من می گفتم ببخشید شما یلدای ما رو دارید جشن می گیرین حواستون نیست. به هر حال مراسم جالبی داشتن اینجا که خوراکی های مخصوصی دارند برای یول. یه بیسکویتهایی دارن که بهش می گن pepparkaka. یه جور بیسکویت با کمی فلفل هستش. همینطور نوشیدنی های این ایام یولموست و کلوگ هست. کلوگ یه مشروب الکلی شیرین هستش که بصورت گرم می نوشند و توش خلال بادام و کشمش هم می ریزند و با پپرکاکا می چسبه. مخصوصا تو هوای سرد. گفتم سرما یادش افتادم. اینجا چند روزی هست که هوا گرمتر شده و بارون می باره. برفها دارند آب می شن. ماه گذشته برف بسیار سنگین داشتیم و سرمای معمولا -4 تا 0 الان هوا 4 درجه شده و رفته رفته گرمتر می شه. الان چند روزیه که تهران هواش از اینجا سردتره.
۱۳۸۹ آذر ۲۱, یکشنبه
انفجار در استکهلم
امروز خبر حملات تروریستی انتحاری انجام شده توسط گروه های افراطی اسلام گرا در استکهلم در سراسر جهان پیچید و در تاریخ سوئد به عنوان اولین حمله انتحاری تروریستی به ثبت رسید. خوب دلم نمی خواست پیش بینی که توی چند تا پست قبلی از حملات تلافی جویانه کرده بودم درست در بیاد ولی متأسفانه همونطور شد. در خبرهای گفته شده انفجار در مرکز خرید شلوغی در استکهلم اتفاق افتاده و خوشبختانه به جز شخص حمله کننده کسی آسیب ندیده البته کاملا اتفاقی بوده آخه فقط یکی از 6 کپسول انفجاری کار کرده و الا عده زیادی کشته می شدند. این حمله و تأثیرش روی فضای آرام سوئد آغاز یک تلاطم جدی هستش. خوب واقعیتی که وجود داره اینه گروه های افراطی دمکرات که در انتخابات اخیر بیشترین توفیق رو داشتند از این مسأله خیلی سود می برند و قطعا افکار عمومی رو به سمتی می برند که منجر به تغییر در روند مهاجرت به سوئد و اسلام ستیزی بیشتر بشه. واقعیتی که من خودم شخصا دیدم اینه که خیلی از جنگ زده های عراق و فلسطین در سوئد حمایت شدند و اگه این اخبار صحت داشته باشه به نوعی نمک خوردن و نمکدان شکستن محسوب میشه. چون یکی از حمله کننده ها هم جوان 23 ساله عراقی بوده که از 11 سالگی در سوئد زندگی و تحصیل کرده. به هر حال روند داره وخیم تر میشه و این برای کشور آرومی مثل سوئد که تا بحال چنین ماجراهایی رو به خودش ندیده اصلا جالب نیست و قطعا اثر منفی روی افکار مردم و بالتبع سیاستهای دولت می گذاره.
۱۳۸۹ آذر ۹, سهشنبه
هوا بس ناجوانمردانه سرد است
از دیروز بارش برف قطع شده و هوا خیلی سردتر شده دیشب 8- رسیده بود و تا فردا پیش بینی شده به 13- برسه. ولی خوبه مشکلی نیست فعلا. گفته میشه برف و بوران دوباره در راهه. من که استقبال می کنم آخه وقتی برف میاد هوا گرمتر میشه. این روزا بیرون رفتن با دوچرخه البته کمی سخت شده مخصوصا شبها که باید کلاس زبان سوئدی برم. ولی باز هم جالبه و تنوع داره. این روزا شهر هوای عید داره. مثل نوروز خودمون هستش تو ایران. همه مردم روز یکشنبه بیرون بودن و جنب و جوش خرید عید داشتند. از خوراکی و گل و درخت کریسمس تا لباس و چیزای دیگه. خوب ما حال و هوای عید خودمون رو داریم ولی بدیش اینه که عید نوروز احتمالا سر کلاس هستیم و بجاش اونموقع باید حسرت ایران رو بخوریم. چند تا عکس از حال و هوای اینجا می ذارم. جای دیگه آپلود کردم که دوستان ایرانی با فیلتر هم بتونند ببینند.
۱۳۸۹ آذر ۴, پنجشنبه
بارش اولین برف امسال در لوند
دیروز اولین بارش برف در لوند شهر رو سفیدپوش کرد. هوا سرد شده دیگه الانم همین جور داره برف میاد. این روزا همش با موضوع درسای این کوارتر درگیرم و همش مقاله می خونم. یه استاد باحالی داریم برای یک جلسه گفته بود 28 تا مقاله و نصف کتاب رو بخونیم. جالبه نه؟ حدود 300 صفحه مطلب بود راجع به HCI. ولی روش تدریس و کارشون جالبه. این استاد ما اسمش مارکوس هستش و خیلی باحاله. آخر اندیشه انتقادیه. از همه چی انتقاد می کنه حتی خودش. یک روز کارگاه داشتیم رفتیم برامون یک فیلم گذاشت از نحوه ساخت فیلم جنگ ستارگان و گفت که از روش انتخاب راه حلهای مختلف که توسط کارگردان انجام می شد ایده بگیرید برای بررسی طرحهای مختلف نرم افزار. این آقای مارکوس خیلی به ایران علاقه داره. به محمد گفته تو ایران چه خبره؟ چرا اینقدر آدم عمیق تو ایران هست؟ باهاش حسابی بحث داریم این روزا. این روزای سرد با بحثهای داغ می چسبه. اون روز یکی از دوستاش رو دعوت کرده بود برامون صحبت کنه. برام جالب بود دوستش یک فیلم از پادشاه سوئد گذاشت از مراسم اعلام ازدواج پسرش از طریق اینترنت کلی انتقاد کردن همه از لحن حرف زدن و همه چیزش. این روزها با محمد درگیر ثبت شرکت و گرفتن دفتر کار هم هستیم از دانشگاه فکر کنم بتونیم مخشون رو بزنیم برای یک سال بریم توی اینکباتور دانشگاه. امیدوارم. یه عکس که دیروز از اولین برف گرفتم می گذارم اینجا.
۱۳۸۹ آبان ۲۳, یکشنبه
توسعه پایدار
راستش یکی از درسای چارک دوم ما، نقش نوآوری و فناوری اطلاعات در توسعه پایدار یا همون Sustainability هستش. منظور از مفهوم پایداری در واقع بقای زندگی انسان روی کره خاکی یا یه چیزی شبیه اینه. یعنی اینکه ما جوری زندگی کنیم که آیندگان هم بتونند روی این کره خاکی زندگی کنند. البته تعاریف و مفاهیم زیادی وجود داره بعضی ها می گن دنیا و محیط زیست رو باید برای زندگی آدمها حفظ کرد، بعضی ها می گن خود محیط زیست و طبیعت ارزشمند هست و فقط نباید از دید یک منبع حیاتی برای انسان به اون نگاه کرد. خیلی نمی خوام وارد این بحث بشم. دو تا نکته برام جالب بود که می خوام اونا رو بگم. یکی اینکه اصولا مفهوم حفظ محیط زیست و پایداری توی کشورهای مختلف فرق می کنه. یک دوست چینی توی کلاس می گفت برای کشوری که مردمش غذا و آب درستی پیدا نمی کنند که بخورند این حرفا معنی نداره. منم این رو قبول دارم این بحثها یه خورده از روی شکم سیری هستش. گرچه بعضی ها هم معتقدند که مثلا هوا و آلودگی هوا ربطی به شکم سیر و گشنه نداره و خوب هوا مهمتر از غذا هستش. این درسته ولی وقتی درسته که بگیم هوا اصلا قابل استفاده نباشه در صورتیکه هوای آلوده در بلند مدت مسأله ساز میشه نه کوتاه مدت و یک جورایی اهمیت مسأله توی فوریت اون هست. اگه دقت کنید کشورهایی که توی این حوزه بحث می کنند هم اغلب کشورهای مرفه هستند. نکته دیگه اینه که این دفعه یک case توی کلاس مطرح شد که موضوع یکی از پروژه های بزرگ نفتی دنیا در آذربایجان رو مطرح می کرد که شرکت بریتیش پترولیوم به عنوان پیمانکار اصلی همراه 11 شرکت دیگه مجری اون بودند و هدفش رسوندن نفت دریای خزر هستش به اروپا است بطوریکه وابستگی انرژی اروپا به خاور میانه کم بشه. این پروژه بسیار بزرگ با سود هنگفتی برای شرکتهای مجری و کشورهای منقطه همراه بوده و خوب توی کیس مطرح شده بود که شرکت BP فلان مبلغ به حفظ محیط زیست و کمک کرده و برنامه هاش رو توضیح داده و جالبه بدونید از نظر کمک به برنامه های محیط زیست اولین شرکت نفتیه دنیا هستش همین BP. برای من یه چیزی جالبه اونم اینه که این شرکت کسب و کارش ضد محیط زیست هست. استخراج نفت به عنوان یک منبع تجدید ناپذیر انرژی که سهم همه انسانها در طول تاریخه نه فقط ما. این شرکت فقط می خواد با برنامه های ظاهرا دوستدار محیط زیست، موقعیتش رو تثبیت کنه برای کسب سود بیشتر وگرنه پروژه این شرکت در آذربایجان فقط ضد محیط زیست هستش از استخراج نفت بگیرید تا احتمال نشت نفت توی دریای خزر (مثل نمونه سواحل مکزیک) و بهم زدن جغرافیای منطقه و هزار نکته دیگه. حالا گیرم که از این سود هنگفت یه 2-3 درصدی هم به محیط زیست کمک کنه بنظر خیلی ارزشمند میاد؟؟ اگه همه برنامه های محیط زیست همین شکلی باشه که فقط یک پوستین میش هستش برای گرگهایی که می خوان شناخته نشن. یه چیز دیگه این کشورهای غربی که اینقدر راحت نفت ارزون از کشورهای جهان 3 می خرند و استفاده می کنند چرا نفت خودشون رو استفاده نمی کنند؟؟؟ اصلا سیاست برونسپاری تولید همه اجناس به چین و سایر کشورهای آسیایی برای چیه؟ دوست دارند اونا پولدار بشن؟؟؟ یا اینکه می خوان مضرات تولیدات صنعتی توی اون کشورها بمونه؟؟؟ آیا بهای کالایی که به چین می پردازند شامل مخارج رفع آثار زیست محیطی اون از محیط زیست چین هم میشه یا فقط پول مواد اولیه و دستمزد ناچیزی هستش برای کار چینی ها؟؟؟ پس چرا این کشورهای غربی مرفه ادعای حمایت از محیط زیست دارند؟ حمایت از محیط زیست خودشون؟؟؟ مگه دنیا یه اکوسیستم بزرگ نیست؟؟؟ اگه هوا آلوده بشه جریان پیدا می کنه و ضررش به همه می رسه. گرم شدن تدریجی زمین و هزار داستان دیگه همه مسائل جهانی هستند. بنظر می رسه باید یه تفاوت اساسی بین دوستداران واقعی محیط زیست و دشمنان اون چه در غرب و چه در شرق قائل شد.
۱۳۸۹ آبان ۱۷, دوشنبه
راه اندازی وبلاگ جدید برای زبان سوئدی
بعد از مدت نسبتا طولانی بازم اومدم. یه وبلاگ درست کردم برای یادگیری زبان سوئدی. که آدرسش رو می ذارم اینجا. اگه دوست داشتید می تونید سری بهش بزنید و کمی سوئدی یاد بگیرید. من کلاس زبان سوئدیم از فردا شروع می شه امیدوارم بتونم زود پیشرفت کنم. راستش زبون قشنگیه سوئدی. از آهنگش خوشم میاد :) و هر زبان با خودش فرهنگ و خیلی چیزای دیگه به همراه میاره. یادگیری هر زبان مثل دریچه ای هستش به یک دنیای جدید. لینک وبلاگ جدید اینه:
۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه
زبان سوئدی
زبان سوئدی از شاخه زبانهای اسکاندیناویایی است و با زبان دانمارکی شباهت زیادی دارد. در سوئد و فنلاند حدود ۹ میلون سخنور دارد. تا یک سال گذشته سوئد نیز همانند آمریکا زبان رسمی نداشت ولی از سال گذشته بر اساس تصویب پارلمان سوئد، زبان سوئدی، زبان رسمی مردم کشور سوئد شناخته میشود. آکادمی سوئد، وظیفهٔ مراقبت از زبان سوئدی را از طریق تنظیم و انتشار منظم واژه نامهٔ این زبان به انجام می رساند.
خوب از این تعاریف رسمی که بگذریم باید بگم که سوئدی ها اغلب انگلیسی رو خیلی خوب می دونند و میشه همه کار رو با زبان انگلیسی انجام داد ولی برای کار در این کشور یادگرفتن زبان سوئدی الزامی هستش. زبان سوئدی که از شاخه ژرمنی هست چند لهجه مختلف داره که اصلی ترینش لهجه منطقه جنوب سوئد هست که بهش اسکونه می گن و لهجه استکهلم. لهجه اسکونه شبیه دانمارکی هستش به دلیل نزدیکی به دانمارک. اصلا قدیما اسکونه مال دانمارک بوده که سوئد به زور گرفته آخه گرمترین جای سوئد هستش اینا هم دلشون یه جای گرم می خواسته خوب:) لهجه سوئدی ها موجدار هستش و آدم خوشش میاد از حرف زدنشون. یه کمی هم توی حلقشون می دازن کلمات رو. جالبه که بعضی حروف رو اصلا ندارن مثلا ج ندارن و حتی وقتی انگلیسی صحبت می کنند به Just می گن "یاست". به من می گن "یلالی نیا" :) توی تلفظ انگلیسی یه مشکل اساسی هم دارند که به تمام "ز" ها می گن "س". مثلا به design می گن "دیساین". دیگه اینکه توی لهجه اسکونه مثل فرانسوی ها "ر" رو "ق" تلفظ می کنند و این فرق عمده با لهجه استکهلم هستش. من یادگیری زبونشون رو دارم شروع می کنم. یه لینک خوبی هست برای یادگیری زبان سوئدی که اگه دوست داشتین می تونین یه سری بهش بزنین خیلی مفیده هم تلفظ داره و هم سایر بخشهای زبان سوئدی رو. مثل هر زبان دیگه ای با دونستن 3-4 هزار کلمه و 200-300 فعل میشه 80 درصد مشکل زبان رو حل کرد. امیدوارم بتونم تا یک سال آینده اینقدر یاد بگیرم :)
۱۳۸۹ آبان ۴, سهشنبه
قیمت کالاها در فروشگاه های لوند در وبلاگ
از امروز یه بخشی توی وبلاگ اضافه شده این بغل که قیمت کالاها در فروشگاه های لوند هستش. همونطور که قبلا هم گفته بودم اینجا فروشگاه های مختلف هر هفته یه سری از کالاهاشون رو حراج می کنند و اگه بتونی هوشمندانه خرید کنی هزینه هات کم میشه. من فعلا بصورت هفتگی این لینک ها رو بروز می کنم و دوستان ساکن لوند می تونند قیمت کالای تخفیف خورده رو از طریق این لینکها چک کنند و خرید ارزون تر و بهتری داشته باشند. اگر استقبال خوب باشه این موضوع رو بصورت یک خدمت در یک سایت دیگه ای با توصیه هایی برای خرید و ... راه اندازی می کنم. لطفا نظر بدین. تنها چیزی که الان اتفاق میافته اینه که همه لینکها رو یکجا و بروز می تونید بصورت هفتگی از اینجا بردارید. بعدا امکان جستجو روی کالاها و امکان مقایسه اونها رو هم اضافه می کنم.
۱۳۸۹ مهر ۳۰, جمعه
قتلهای زنجیره ای مهاجرین در مالمو
این روزها خبرهای تأسف باری می رسه از تشدید رفتارهای تندروهای افراطی (راسیستها) در سوئد. متأسفانه در اخبار اومده که در شهر مالمو تا بحال 15 نفر مهاجر با اسلحه مورد حمله افراد ناشناس قرار گرفته اند. آخرین حمله هم همین دیشب بوده. خوب مالمو شهر بزرگیه و این اتفاقها هم معمولا توی شهرهای بزرگ میافته ولی همونطور که نتایج انتخابات هم نشون می داد رفتارهای راسیستی در حال افزایش هستش توی سوئد و این برای این کشور که همیشه ادعای رفتار معقول با مهاجرین رو داشته اصلا خبر خوبی نیست. به هر حال امیدوارم هر چه سریعتر پلیس سوئد بتونه عامل این جنایتها رو شناسایی و دستگیر کنه. ادامه این روند می تونه به رفتارهای تلافی جویانه و افزایش شکاف منجر بشه. این خبر برای من از دو جهت ناراحت کننده هستش یکی این که کلا رفتارهای افراطی خیلی ناراحتم می کنه و دوم اینکه دومین گروه پرجمعیت مهاجرین در سوئد ایرانیها هستند و احتمال آسیب دیدن اونها هم در این حملات زیاده. اخبار بیشتر رو می تونید از لینک زیر ببینید.
۱۳۸۹ مهر ۲۴, شنبه
تحصیل در دانشگاه های سوئد
تحصیل در دانشگاه های سوئد تا سال 2010 رایگان هست و از 2011 به بعد قراره که مثل بقیه جاهای دنیا باشه. ولی گفتند که با بورسیه های بیشتر سعی می کنند خیلی تغییری در جذب دانشجو ایجاد نکنند. آخه قبلا هم تقریبا همون حالت بورسیه بود ولی نه به این عنوان. برای تحصیل در دانشگاه های سوئد شما باید درخواستتون رو به یک سازمان متمرکز به نام استودرا (Studera) ارسال کنید. استودرا مثل سازمان سنجش توی ایران عمل می کنه و بصورت متمرکز مشخصات و مدارک دانشجوها رو برای دانشگاه ها می فرسته. شما می تونید 4 انتخاب داشته باشید. این سیستم از وضعیت بقیه جاها خیلی بهتره آخه سایر کشورها شما باید برای هر دانشگاه مدارکتون رو جدا بفرستید تا بررسی کنند و کلی کاغذ بازی و این داستانها اذیت کننده هست ولی اینجا فقط یه جا باید مدارک رو بفرستید. سطح دانشگاه های سوئد خوبه در دنیا. دانشگاه های اوپسالا، لوند و KTH در رده 100 دانشگاه اول دنیا هستند. بچه های ایرانی و آسیایی اغلب در رشته های مهندسی اینجا مشغول به تحصیل هستند. رویکرد تدریس در دانشگاه های سوئد اینجا خیلی صنعت محور هستش. یعنی سعی می کنند در تطابق با نیازهای بازار آموزش بدن دانشجوها رو. تحقیقات در اغلب رشته ها به سفارش صنعتهای مختلف مثل اریکسون، ولوو و ... انجام میشه. البته وضع رشته ها و صنعت مخابرات در کشورهای اسکاندیناوی هم خیلی خوبه و قطب ارتباطات جهان محسوب میشه. ابداع خیلی از پروتکلهای ارتباطی مثل بلوتوث کار اینها بوده. الان هم موبایل نسل چهار (4g) رو ارائه کردند. در مورد زبان هم اغلب دانشگاه ها به زبان انگلیسی درس ارائه می دن و سطح زبان انگلیسی خود سوئدیها خیلی بالاست همه انگلیسی می دونن. سطح زبان مورد نیاز دانشگاه های اینجا حداقل نمره 6 آیلتس هستش ولی باید چک کنید از سایت استودرا. برای دانشگاه های مختلف فرق داره بعضی جاها آیلتس6.5 می خوان. داشتن توصیه نامه تحصیلی از حداقل 2 استاد هم براشون مهمه. خود من می خواستم استرالیا ادامه تحصیل بدم حتی از دانشگاه گریفیث هم پذیرش گرفتم ولی بررسی کردم دیدم هم سطح دانشگاه لوند بهتر بود و هم دانشگاه هزینه نداشت و هم هزینه زندگی اینجا خیلی پایین تر بود. در مورد کار هم با ویزای دانشجویی شما مجوز کار دارید و می تونید همزمان با تحصیل کار کنید. برای بعد از تحصیل هم میشه مجوز کار گرفت و کار کرد. مسأله پیدا کردن کار چیز مهمیه که اگر بتونید مشغول بشید و 4 سال به دولت مالیات بدید بهتون شهروندی سوئد رو می دن. بعدا راجع به مهاجرت و اقامت در سوئد بیشتر می گم.
۱۳۸۹ مهر ۲۳, جمعه
شمع
احتمالا معلومه که فصل امتحانها نزدیکه و من کمی گرفتار. امروز می خوام از یه فرهنگ جالب بگم اینجا. اونم استفاده از شمع هستش هم در سوئد و هم در دانمارک. اوایل که اومده بودیم من تعجب می کردم از تنوع فروش شمع در فروشگاه ها. بعدش شب که می شد تعجب می کردم از اینکه نور در خونه های مردم چقدر کمه فکر می کردم همه زود می خوابند تا اینکه فهمیدم اصولا این اسکاندیناویایی ها عاشق شمع هستند و کلا نورپردازی خونه هاشون هم با نور کم هستش. بعضی ها 4 تا شمع فقط روشن می کنند سر میز شام و خیلی رمانتیک می خورند شامشون رو. ما هم شروع کردیم به آزمودن استفاده از شمع دیدیم خیلی هم بد نیست. البته اینو بگم شمع های اینا جنس خیلی خوبی داره و اصلا دود نمی کنه و خوب میسوزه. انواع مختلف هم داره از شمع های معطر که هوا رو معطر می کنه تا شمع هایی که ما برای چای دم کردن ازش استفاده می کنیم. راستش اینو از داییم یاد گرفتم. چای دم کردن با شمع خیلی با صفاست. مخصوصا وقتی قوری شیشه ای باشه نور شمع چای رو خیلی زیبا می کنه. خلاصه اینجا با شمع دنیایی دارند و یک کالای فرهنگی محسوب میشه. نمی دونم توی کشورهای دیگه چجوریه. دوستان اگه می دونند توضیح بدند برامون.
۱۳۸۹ مهر ۱۷, شنبه
محیط زیست در سوئد
امروز می خوام راجع به محیط زیست بگم در سوئد. مطلب جالبیه. سوئدیها و کلا منطقه اسکاندیناوی به موضوع محیط زیست فوق العاده اهمیت می دن. مخصوصا که این روزها بحثش خیلی داغه اینجا. این موضوع تحت عنوان Sustainability اینجا دنبال می شه و خیلی گسترده هستش. از کنترل آلودگی آب و هوا و دریا و خاک گرفته تا هزار تا مسأله دیگه. مثلا یه چیز جالبی که من اینجا دیدم موضوع بازیافت زباله هستش. اولا که زباله ها رو باید به چندین قسمت تقسیم کنید و این خودش مسأله ی جالبیه. دیروز دوست چینی می گفت سرسام گرفتم همه زندگیم شده تصمیم گرفتن راجع به این که کدوم زباله رو تو کدوم سطل بندازم :) تازه یه کار قشنگ دیگه هم می کنند که باید به نظرم تو ایران هم استفاده بشه این ایده اینکه قوطی خاله نوشابه و سایر مایعات پرمصرف رو می خرند البته بصورت مکانیزه و با دستگاه به قیمت 1 یا 2 کرون بسته به سایز اون بطری. الان توضیح می دم. ببینید شما وقتی یک بطری مثلا نوشابه 1.5 لیتری می خرید قیمتش مثلا 12 کرون باشه روش نوشته 2 کرون به عنوان Pant یعنی هزینه بطری که اگر اون رو توی دستگاه بازیافت که جلوی بیشتر فروشگاه ها هست بندازید بهتون پولش رو بر می گردونه. خوب همه جمع می کنند ظرفای خالیشون رو و پولشو پس می گیرند. اون دستگاه هم درجا بطریها رو پرس می کنه و برای بازیافت میان میبرند. واقعا جالبه منافع مردم و طبیعت همسو شدند این وظیفه دولت هستش بنظرم نه دخالت تو همه چیز. توی شهرهای بزرگ مثل مالمو که خوب یه عده بیکار و سرگردون هستند معمولا از توی خیابون بطری جمع می کنند که اتفاقا خیلی هم شغل خوبیه هم شهر تمیز میشه، هم طبیعت لطمه نمی بینه و هم مالیات نمی دن :) اینجا حتی رشته Sustainability Management هم ایجاد شده و هدفش اینه که یه جورایی منافع اقتصادی شرکتها و دولتها با حفظ محیط زیست همسو بشه. خیلی هم طرفدار داره و خیلی هم رشته باحالیه دانشجوهاش هر روز یه کشور می رند و حال می کنند نه مثل ما همش توی آزمایشگاه بشینند دیتابیس وصل کنند به ویژوال رولز:) ما هم داریم کسب و کارمون رو در همین حوزه تعریف می کنیم یه جورایی کاربردهای فناوری اطلاعات و راه حلهای مربوطه رو می خواهیم برای مدیریت بهتر محیط زیست پیدا کنیم. اینجا صنعتهای مربوط به بازیافت هم خیلی پیشرفته هستند. کارخونه تتراپک همین لوند هستش و کار بازیافت و تولید بسته بندی تتراپک رو انجام می ده.
اشتراک در:
پستها (Atom)