امسال آب و هوای سوئد هم قاطی کرده. اون از تابستون که همش بارون داشتیم و هوا گرم نشد اصلا. اینم از پاییز و زمستون که تا امروز روی برف رو ندیدیم. آخه پارسال این موقع 10 بار برف باریده بود تا الان. امسال اغلب روزها که من دمای تهران رو با لوند و حتی استکهلم مقایسه می کنم می بینم که تهران سردتره !!! البته حالا 2 ماه از زمستون سرد اینجا باقی مونده و به قولی جوجه ها رو آخر پاییز و شاید آخر زمستون باید شمرد :) یه چیز جالبی که من پریروز دیدم این بود که پشت کلیسای دمشیرکان داشتند برف خالی می کردند با کامیون. کلی تعجب کردم آخه این همه برف رو از کجا آورده بودند؟؟؟ حتما از قطب :) مونده بودم می خوان چکار کنند. دیروز که رفتم دیدم به اندازه یه باریکه برف روی زمین ریختند و یه مسیر نسبتا کوتاه اسکی درست کردند و به زحمت دارن روی اون یه تیکه برف اسکی می کنند. کلی هم با خوشحالی :) خیلی جالب بود برام آخه یه برنامه گذاشته بودند به نام جشن برف که یه کار تبلیغاتی از طرف ردبول بود بعد دیده بودند برف نیست دیگه برنامه رو کنسل نکردند و مشکل رو یه جوری حل کردند. خلاصه ما هم دیروز چشممون به برف امسل روشن شد که نمی دونم از کجا اومده بود :)
۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه
۱۳۹۰ مهر ۲۶, سهشنبه
تابستون چه زود تموم شد
تابستون توی سوئد خیلی زیبا و البته کوتاهه. مخصوصا که امسال از آگوست هوا سرد شد. الانم که به -2 می رسه بعضی شبا. البته به قول سوئدیها هوای بد وجود نداره بلکه این لباس نامناسبه که آزار دهنده است. ما هم یواش یواش داریم عادت می کنیم. البته زمستون اینجا هم زیبایی خودش رو داره و از الان حال و هوای هالووین و کریسمس و ... شروع شده. من امسال تابستون اینجا بودم یه کمی گشت زدیم توی اسکونه با بچه های با صفای ایرانی که لوند هستند و آخر تابستون هم برای دیدن کنسرت یانی یه سری به بوداپست زدیم. که البته هواش هنوز تابستونی بود بر خلاف اینجا و خیلی خوش گذشت. بوداپست شهر بسیار دیدنی هست با بناهای زیبا و البته رودخانه دانوب که شهر رو به 2 بخش تقسیم کرده و زیبایی خاصی به شهر داده. آب گرمهای خوبی هم داره. قیمتها هم خیلی از سوئد پایینتره و کلا توصیه می کنم بوداپست رو به دوستانی که می خوان 1 هفته ای رو گردش کنند. نکته جالب دیگه برام توی این سفر علاقه ایرانیها به یانی بود. ایرانیهای زیادی از سراسر اروپا برای کنسرت آمده بودند و مثلا خانواده ای که کنار خود ما بودند از ایرانهای مقیم آلمان بودند. وقتی ما به دوستان سوئدی می گفتیم می خواهیم بریم بوداپست برای کنسرت یانی می گفتند یانی کیه؟ و اصلا چرا تا بوداپست می خواهید برید برای کنسرتش خوب صبر کنید خودش یه روز میاد اینجا. و من متوجه شدم که یانی بین ایرانیها خیلی محبوبیت داره و همینطور در اروپای شرقی. شاید به خاطر نزدیکی آهنگهای یانی با موسیقی و سلیقه شرقی باشه.
۱۳۹۰ تیر ۲۳, پنجشنبه
تابستونه
بازم بعد از کلی غیبت اومدم :) بالاخره تز تموم شد و دفاع کردیم و سرم کمی خلوت تر شده. این روزا هوای لوند بسیار دل انگیز شده. روزهای طولانی که از 3 صبح شروع میشه و تا 10-11 شب ادامه داره. هرازگاهی بارون میاد و هوا کلا خنکه گرمترین زمان حدود 20 تا 25 درجه می رسه. این روزا باید از طبیعت زیبای اینجا لذت برد. تقریبا همه دوستان و همکلاسی ها به کشورشون برگشتند و همیشه خداحافظی سخته. تابستون توی سوئد هزار جور مراسم و جشن برپاست و سعی می کنند که حداکثر استفاده رو از هوای مطبوع تابستان ببرند. گرچه کلا سوئدیها خیلی فعالیت کاری شدیدی ندارند ولی در روزهای تابستانی همون فعالیت ملایم هم ملایم تر می شه و کلا فضا فضای تعطیلاته :) من هم این فرصت رو غنیمت شمردم و زبان سوئدی تمرین می کنم، ساز می زنم، گردش می رم هرازگاهی و البته یک دوره اس ای پی هم از راه دور در یکی از دانشگاه های آلمان مشغولم کرده. یکی دو هفته پیش رفته بودیم کسبرگا که stonehenge سوئد هست در کنار دریای بالتیک جای زیبایی بود و خوش گذشت. یکی دو تا عکس از این مکان زیبا براتون می ذارم که ببینید.
۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۰, شنبه
جشن بهاری والبوری در سوئد
امروز 30 آپریل روز جشن بهاری والبوریه توی سوئد. هر سال چنین روزی مردم خصوصا جوونا به دامان طبیعت میرن و رقص و پایکوبی و شادمانی می کنند. یه چیزی شبیه 13 بدر خودمونه. یکی از ویژگیهای بارز این روز نوشیدن مشروبات الکلی به میزان وافره. آخر شب هم آتشی روشن می کنند و مثل چهارشنبه سوری ما دورش جشن می گیرند. سعی می کنم براتون عکس بذارم از مراسم امروز.
۱۳۹۰ فروردین ۲۳, سهشنبه
من برگشتم
خیلی وقت بود که چیزی ننوشته بودم. این روزا درگیر داستان تز هستم. خوب بالاخره بازهم گشتم و گشتم و یه موضوع در زمینه معماری سازمانی پیدا کردم. راستش 3 بار موضوع رو عوض کردم دلم می خواست در زمینه ی دیگه ای باشه موضوع تز ولی انگار این معماری هست که منو ول نمی کنه. این روزا کلاس زبان سوئدی تموم شده. بابا و مامان اومدن پیشم. هوا گرم شده. خانمم پذیرش پی اچ دی گرفته و خلاصه خیلی حال و هوای بهتری دارم. راستش وقتی حالم گرفته است دست و دلم به نوشتن نمی ره. دوست دارم وقتی که بهتر میشه حالم بنویسم مثل الان :) سعی می کنم مناظر زیبای تابستون رو اینجا برای شما دوستان عزیزم به اشتراک بذارم
۱۳۸۹ اسفند ۲۰, جمعه
هوای حوصله ابری است
خیلی وقته که چیزی ننوشتم راستش رو بخواهید از وقتی فهمیدم فیلتر شده بلاگ اسپات توی ایران اصلا دست و دلم به نوشتتن نمی ره. نمی دونم چی بگم. محمد هم رفته دانشگاه استکهلم شاید یه کمی هم بخاطر اون دمق باشم. خلاصه که هوای حوصله ابری است. بگذریم امیدوارم درست بشه همه چیز.
اینجا هوا بازم سرد شده زمستان قصد رفتن نداره. مردم می گن معمولا اینجوری نبوده سالهای گذشته و این موقع هوا دیگه سرد نمی شده اینم قدم ماست حتما. بهر حال روزها طولانی شده و حال و هوای مردم هم بهتر از قبل شده. این روزا نزدیک عید هستش و ما ایرانیها سعی می کنیم یه جوری حال و هوای نوروز رو زنده کنیم برای خودمون. اینجا بچه ها یه جایی رو گرفتن شب عید جمع بشیم. بچه های کلاس زبان سوئدی یک مهمانی ترتیب دادند به مناسبت آغاز بهار و من تازه فهمیدم که شروع بهار در اغلب کشورها جشن گرفته میشه و مختص ما نیست. نگران بودم که عید اینجا احساس غریبگی کنیم ولی اینطور نیست هم مراسم و جشنهای بین المللی هست و هم تعطیلات بهاری دارند. خبر مهم دیگه ای که امروز شنیدم این بود که یه قانون داره تصویب می شه که بر اساس اون به دانشجویان خارجی تا 6 ماه پس از فارغ التحصیلی ویزا داده می شه که اگر می خوان بمونند در سوئد و دنبال کار بگردند. این خبر مهمیه آخه فقط 5 درصد فارغ التحصیلان خارجی می تونستن بلافاصله کار پیدا کنند و بمونند.
۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه
کار در سوئد
یادمه خیلی وقت پیش یکی از دوستان راجع به وضعیت کار در سوئد پرسیده بود الان می خوام یافته های خودم رو تا اینجا بگم در مورد کار در سوئد چون کم کم کار روی تزم دارم شروع می کنم و بحث کار جدی شده. خوب اول باید بگم که توی سوئد هم مثل بقیه جاها رکود اقتصادی اثر منفی روی وضعیت کار گذاشته. حتی برای رشته هایی مثل الکترونیک هم اوضاع کار خیلی جالب نیست. اینجا هم مثل سایر کشورها برای اینکه بتونید کار بگیرید باید اجازه اقامت داشته باشید. یا ویزای تحصیلی، یا اقامت دائم و یا ویزای کار. وقتی دانشجو باشید اجازه دارید کار کنید ولی بعد از درستون به شما فرصتی داده نمی شه که کار پیدا کنید و اگه کار پیدا نکرده باشید اونم با درآمد حداقل 13000کرون در ماه باید کشور رو ترک کنید. یه کم احمقانه است که توقع دارند اگه کسی می خواد کاری پیدا کنه همون اواخر تحصیلش موفق به اینکار بشه. یه چیز دیگه که هست اینه که اینجا برای کار کردن باید زبان سوئدی بلد باشید گرچه همه انگلیسی می دونند ولی کارا رو معمولا به کسی می دند که سوئدی بلده. پس اگه مثل من کسی مستر یک ساله می خونه باید توی یک سال هم سوئدی یاد بگیره، هم درسش رو خوب بخونه و هم موفق بشه کار پیدا کنه و این کار راحتی نیست. گرچه اصولا فشار چیز بدی نیست و معمولا آدم رومجبور می کنه زودتر پیشرفت کنه. این می تونه هم فرصت باشه و هم تهدید. اینجا بازار کار کامپیوتر بد نیست خصوصا برنامه نویسی ولی برای کارایی مثل حوزه کاری من مشاوره و تحلیل باید آدم زبان و کمی هم فرهنگ سازمانی اینجا رو بدونه پس سخت تر میشه وارد محیط کاری شد. شرکت اکسنچور و کپچمنای توی مالمو شعبه دارند و اگه سوئدی بلد باشید و سابقه خوبی هم داشته باشید می شه واردشون شد. موضوع دیگه ای که به ورود به محیط شغلی کمک می کنه موضوع پایان نامه هستش. که اگه بتونید از یه شرکت بگیرید هم یه جورایی سابقه محسوب میشه و هم فرصت اشتغال در شرکت مزبور رو ایجاد می کنه و از میانبرهای خوب محسوب میشه. اگه ویزای تحصیلی شما داره تموم میشه و دنبال کار هستید و البته امیدوار هستید که کار پیدا کنید می تونید برای گرین کارت دانمارک اپلای کنید که اگر مستر داشته باشید خیلی راحت بهتون گرین کارت می دن و با اون می تونید توی سوئد یا بقیه کشورهای عضو شینگن کار کنید. حتی می تونید از این لینک آنلاین براش اپلای کنید. یه موضوع دیگه ای هم که هست اینه که به نظر من شاید با یاد گرفتن زبان سوئدی اینجا راحت تر بشه کار پیدا کرد نسبت به بقیه کشورهای انگلیسی زبان. آخه فکرش رو بکنید تعداد رقبای انگلیسی زبان شما چند نفرند ولی اگه مثلا سوئدی بدونید چند نفر رقیب خواهید داشت برای گرفتن یه شغل؟ قطعا کمتره ولی اینا همش تحلیل و احتمال هستش و ممکنه در عمل چیزای دیگه ای برای هر کسی پیش بیاد.
۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه
سال 2011 مبارک
سلام سال 2011 رو تبریک می گم. البته دیر شده یه کمی ولی بازم هنوز نو هستش. تو این یه ماهه خیلی سرم شلوغ بود. با اینکه تعطیلات بودم ولی ذهنم درگیره کارای دانشگاه بود. خوب یه خلاصه بگم. اینجا به سال نو می گن یول به معنی تولد هستش که زمانش تقریبا همزمان با یلدای خودمونه و جالبه معنی یلدا هم روز تولده. این سوئدی وقتی از من می پرسیدند شما تو ایران کریسمس رو جشن می گیرین یا نه؟ من می گفتم ببخشید شما یلدای ما رو دارید جشن می گیرین حواستون نیست. به هر حال مراسم جالبی داشتن اینجا که خوراکی های مخصوصی دارند برای یول. یه بیسکویتهایی دارن که بهش می گن pepparkaka. یه جور بیسکویت با کمی فلفل هستش. همینطور نوشیدنی های این ایام یولموست و کلوگ هست. کلوگ یه مشروب الکلی شیرین هستش که بصورت گرم می نوشند و توش خلال بادام و کشمش هم می ریزند و با پپرکاکا می چسبه. مخصوصا تو هوای سرد. گفتم سرما یادش افتادم. اینجا چند روزی هست که هوا گرمتر شده و بارون می باره. برفها دارند آب می شن. ماه گذشته برف بسیار سنگین داشتیم و سرمای معمولا -4 تا 0 الان هوا 4 درجه شده و رفته رفته گرمتر می شه. الان چند روزیه که تهران هواش از اینجا سردتره.
اشتراک در:
پستها (Atom)