۱۳۸۹ مهر ۹, جمعه

پاییز اومده

بالاخره پاییز اومد و مهمون شهر لوند شد. بادهای سرد پاییزی شروع به وزیدن کرده و یواش یواش درختها دارن لباسهای قرمز و زرد پاییزیشون رو از گنجه در میارن که بپوشند. چهره پاییزی شهر لوند هم باید زیبا باشه. من دیروز رفتم جلوی ساختمان اصلی دانشگاه که پشت کلیسای زیبای دمشیرکا قرار گرفته و من اسمش رو گذاشتم کاخ سفید و چند تا عکس با محمد گرفتیم از آخرین روزهای آفتابی و نسبتا گرم تابستون ولی توی عکسا پاییز هم شروع به رخنمایی کرده. پاییز که میشه آدم حس می کنه باید درس بخونه و عزمش رو بیشتر جزم درس کنه. عجیبه من 10 ساله که دیگه درس نمی خوندم ولی الان باز همون احساس 10 سال پیش رو دارم. اونم با این گروه ما. راستی یادم رفت بگم از گروهمون. اینجا کارای درسی معمولا بصورت تیمی انجام میشه و برعکس ایران این کار تیمی هستش که ارزش داره و بصورت انفرادی معمولا کسی رو تحویل نمی گیرند. کلا سیستم آموزشی اینجا اینجوری دنبال تک ستاره و نابغه نمی گردند. اینا مثل اقتصادشون که تقریبا همه یک اندازه درآمد دارند و عدالت اجتماعی بیداد می کنه، یه سری دانشجوی معمولی و عادی و همسطح می خواند که بتونند خوب با هم کار کنند. حتی باورتون نمیشه تا اونجایی که من شنیدم اینا مدرسه استثنایی ندارند و اگه کسی بخواد بچه اش با نوابغ درس بخونه توصیه می کنند که بره آمریکا!!! ما هم مثل بقیه کلاس یه گروه داریم که کارها و تمرینها رو گروهی انجام می دیم. برای تشکیل گروه استاد گفت گروهتون مختلط باشه از نژاد و جنسیت و دین و... و همتون سوئدی یا مسلمان، یا دختر و ... نباشید. ما هم یک گروه جالب داریم. 2 تا آقای سوئدی بنام لیف و بنی یک ایرانی که خودمم و یک نفر خانم چینی به نام سائوچائو. توی کلاس ما این دو نفر سوئدی از همه مسن تر هستند هر کدوم حدود 25 سال سابقه کار دارند و خیلی باتجربه هستند. سوئدیها معمولا توی کار خیلی جدی و منظم هستند از کلاس هنوز به خونه نرسیده می بینم که کلی کار انجام دادند و آدم رو می ندازند تو رودروایستی که کار کنه. من برعکس همیشه اینجا سعی کردم لیدر نباشم. هم مسوولیتش کمتره و هم بیشتر می خوام از این سوئدی ها چیز یاد بگیرم. خلاصه کار تیمی هم عالمی داره. اینا یه مفهومی توی فرهنگشون هست به نام "لاگوم" که خاص خودشون هستش. به معنی "به اندازه کافی خوب" هستش. حالا تو پست بعدی می گم یعنی چی برای خودش یه دنیا حرفه این لاگوم. فعلا آخرین عکسهای تابستونی دانشگاه لوند رو ببینید که زیباست واقعا.


۶ نظر:

راه میانبر گفت...

شهرام جان از این پیوسته نویسی ت خیلی خوشحالم. پایدار باشی.

ناشناس گفت...

سلام داری شکسته نفسی میکنی . همیشه در حال نوشتن مقاله و تحقیق بودی.موافقم با این حرف که ایرانی اگه دو نفر بشه دیگه کار نمی کنه بصورت تکی نابغه عالمه .همیشه موفق باشی دوستدار شما رضا

Unknown گفت...

پاییز، فصل برگ ریز و هزار رنگ...
عزیزم امیدوارم توی این هوای پاییزی و سرد، دلت بهاری و گرم باشه

سلماز گفت...

سلام،ما كه نابغه نيستيم اما اي كاش ميتونستيم بريم آمريكا!
منم با شما راجع به فصل پاييز و حس درس خوندن به شدت موافقم ،حس ميكني زندگيت يه نظم خاصي پيدا ميكنه و خيلي از خودت راضي هستي.

شهرام جلالي نيا گفت...

سلماز جان شما که بودی آمریکا یادتون رفته؟:) تازه مگه کسایی که می رن نابغه هستند همشون؟؟ می دونی کلا به نظر من تغییر فواید زیادی داره. من دوست دارم خیلی از جاهای دنیا باشم و زندگی کنم. شما هم اگه بخواهید میشه. سرنوشت هر کسی در دستان خودش هست.

سلماز گفت...

آقا شهرام اگه منظورتون تو 2سالگيم هست كه بايد بگم رفتن ونرفتن تو اين سن هيچ فرقي نداره و فقط جز عكسهاش چيزي برام در پي نداشته!
اما در كل خودتون خوب ميدونيد كه آمريكا سختترين شرايط رو واسه مهاجرت تو دنيا داره و همين رسيدن به هدف رو براي آدم سخت وطولاني ميكنه.

ممنون از نوشته هاتون :)